
غربزدگی، نگاهِ بریده از عالم معنا
در ادامۀ بحث «معراج پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)»، (جلسۀ 161، 21 محرم 1443) به تبیین «موضوع غربزدگی، نگاهِ بریده از عالم معنا» میپردازیم.
غربزدگی یک نگاه است و فرق نمیکند که انسان در چه جغرافیایی و با چه دینی زندگی میکند؛ در شرق باشد یا غرب؛ مسلمان باشد یا مسیحی و... . غربزدگی همان نگاهِ بریده از عالم معنا و روحیۀ «دلم میخواهد» است. خداوند این طور آن را معرفی میفرماید:
"يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ"[1]
آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را میدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلاند!
اعتقاد به آخرت، حتی برای اکثر مسلمانان تنها به عنوان یک باور ذهنی است و به بینش تبدیل نشده است. به همین دلیل بسیاری از کسانی که به زعم خود به آخرت اعتقاد دارند، بینش و نگاه دنیاخواهی و دوری از معنا بر همۀ جوانب زندگیشان سایه افکنده است. پس در عمل با ظلمِ حاکم بر جهان همگام هستند.
بسیاری از آیات قرآن به ظهور اسمای الهی در جنبۀ جلالی و جمالی آن در میان امت پیامبران گذشته پرداخته است. این آیات در بیان فراز و فرود تاریخ انبیا و امتهای آنان به ولایت شیطان در جلوۀ هوامداری و ولایت رحمان در جلوۀ عقلمداری پرداخته است. تعداد این گونه آیات نسبت به آیاتی که فروع را بیان فرموده، بسیار بیشتر است.
انجام عبادات و فروع دین به تنهایی نمیتواند دلیل سعادت انسان باشد. دلیل روشنِ این مطلب خود ابلیس است که با وجود 6000 سال عبادت، به فرمودۀ قرآن از کافران بود:
"وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ"[2]
دلیل این کفر، همان هوامداری او بود. کسانی که هم فروع دین را در ظاهر انجام میدهند، هم به خواهشهای نفس اماره عمل میکنند، نباید انتظار داشته باشند که جزء یاران حضرت حجت(عجلاللهفرجه) باشند. زیرا حکومت آن حضرت ریشه در بقا دارد، نه دنیایی که بر هوای نفس انسان بنا شده است.
امروز حتی ما شیعیان نفسهایمان به فجور الهام میشود. دلیل این سخن، امیال و آرزوهای ماست که معمولاً از سطح خواهشهای فانی دنیایی بالاتر نمیرود. درحالی که نفسی که به تقوی الهام میشود، تنها چیزی که آرزو میکند و به آن تمایل دارد، حکومت امام بر اوست، چه در سختی باشد، چه در راحتی. اما اغلب ما اگر حکومت امام زمان(عجلاللهفرجه) را هم میخواهیم به خاطر رسیدن به تمایلات دنیایی نفسمان است.
شاید به زبان بگوییم ما آخرت را میخواهیم و دنبال دنیا نیستیم، اما عملکردمان نشان میدهد که این طور نیست. وقتی از آنچه خداوند به عنوان زندگی دنیایی به ما داده راضی نیستیم و برای تغییر آن به هر دری میزنیم یعنی دنبال دنیا هستیم، نه آخرت. مثلاً عملهای جراحی که در میان جوانان رواج پیدا کرده تا به زعم خودشان زیباتر شوند، نشانۀ همین دنیاخواهی است.
فرهنگ غرب انواع خواهشهای نفس را به عنوان نیازهای انسان معرفی کرده و ما هم بیخبر از ضررهایی که رفع این نیازها، به نفس ما میزند، تمام هم و غم خود را صرف آن کردهایم. کسی که در این مسیر حرکت میکند، حتی اگر ظاهری دیندار هم داشته باشد، اطرافیان خود را نمیتواند به دین دعوت کند، چون خودش نور دین را با دنیاخواهی خاموش کرده و در پسِ ظاهر دیندار او چیزی جز تاریکی وجود ندارد. به همین دلیل مادرانی را میبینیم که حجاب دارند و عباداتشان ترک نمیشود ولی فرزندانشان از این دینداری آنها گریزاناند.
وقتی قرآن میخوانیم مرتب با آیاتی مواجه هستیم که به بیان حالات نفسِ ملهم به فجور و تقوا میپردازد. برای مثال قوم بنیاسرائیل که در آیات متعدد از حاکمیت فجور و تقوا در آنان سخن گفته شده است. به آنها هم افجور لهام شد، هم تقوا؛ در قرآن هم از معجزات حضرت موسی(علیهالسلام) و فرستادن منّ و سلوی برایشان سخن گفته و هم از درگیری آنها با انبیا.
یکی از نکاتی که در آیات قرآن دربارۀ بنیاسرائیل میبینیم این است که خواستههای این قوم از خدا خیلی زیاد بود؛ خواستههایی که همه تمایلات نفس بود و طبیعت هم این تمایلات را پاسخ میداد. البته این همان سنت استدراج الهی[3] است و برایشان نتیجهای جز بدبختی و آوارگی نداشت.
آنچه امروز در میان مردم کشور خودمان هم میبینیم؛ با این تفاوت که بنیاسرائیل از خدا میخواستند، ما از دشمن (فرهنگ غرب) میخواهیم. سند این ادعا برخورد بعضی از افرادی است که ادعای مسلمان و ایرانی بودن دارند و نتوانستند تحریمهای اقتصادی دشمنان جمهوری اسلامی را تحمل کنند و تبعیت از ولایت را به خاطر فشار اقتصادی کنار گذاشتند.
باید روحیههایمان عوض شود؛ زیرا بنا به فرمایش امام رضا(علیهالسلام) نماز "اَلصَّلاَةُ قُرْبَانُ كُلِّ تَقِيٍّ"[4] است؛ یعنی حقیقت نماز، نفسی را قرب میدهد که مُلهم به تقواست، پس با نفسی که ملهم به فجور است، اگر نماز بخوانیم نمازمان "وَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ" است.
این روحیۀ «دلممیخواهد» فقط در دایرۀ حرام، نهی نشده است، بلکه در مباح هم انسان باید مراقب نفس و خواستههایش باشد و تا میتواند جلوی خواهشهای دلش اگرچه مباح هستند را بگیرد. حتی گاهی انسان کار خوبی را که مطابق خواستۀ نفسش هست را هم نباید انجام دهد. نباید فکر کنیم چون خداوند خواستههایمان را مطابق میلمان به ما میدهد، مورد لطف او هستیم؛ بلکه خطر این هست که مورد سنت استدراج قرار گرفته باشیم!
برای تغییر این روحیۀ غربزدگی لازم است که در جایی بایستیم و به اصطلاح اولین مرتبۀ تقوی را که ترمز است، در خود ایجاد کنیم و جلوی هوامداری خود را بگیریم. در غیر این صورت هرچه شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» را تکرار کنیم، سودی برایمان ندارد؛ زیرا همچنان تحت حاکمیت فرهنگ آمریکا و اسرائیل هستیم.
در این قسمت از بحث مروری داریم بر آیات سورۀ سبأ و نکتههای کوتاهی از آیات را بیان میکنیم:
"بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ"[5]
حمد (و ستایش) مخصوص خداوندی است که تمام آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست؛ و (نیز) حمد (و سپاس) برای اوست در سرای آخرت؛ و او حکیم و آگاه است.
کمال حمد و ستایشِ زیباییهای خداوند در آخرت جلوه دارد؛ علی رغم اینکه خلقت او در دنیاست.
نعمتهایی که خداوند خلق کرده برای این است که انسان از آنها استفاده کند.
اسم خبیر به ابطن وجود برمیگردد و لایههای ناشناختۀ وجود را بیرون میکشد.
"يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ"[6]
آنچه در زمین فرومیرود و آنچه را از آن برمیآید میداند، و (همچنین) آنچه از آسمان نازل میشود و آنچه بر آن بالا میرود و او مهربان و آمرزنده است.
زمین و خاک دو وجه دارد؛ منفصل و متصل. زمین متصل، نفس انسان است.
نفس ملهم به تقوا عروج میکند و از آسمانِ عقل روزی میگیرد.
"وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَىٰ وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ"[7]
کافران گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آری به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد، خداوندی که از غیب آگاه است و به اندازۀ سنگینی ذرّهای در آسمانها و زمین از علم او دور نخواهد ماند و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه در کتابی آشکار ثبت است!»
"لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ"[8]
تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند پاداش دهد؛ برای آنان مغفرت و روزی پرارزشی است!
"وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ"[9]
و کسانی که سعی در (تکذیب) آیات ما داشتند و گمان کردند میتوانند از حوزۀ قدرت ما بگریزند، عذابی بد و دردناک خواهند داشت!
"أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ"[10]
آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد، نگاه نکردند (تا به قدرت خدا بر همه چیز واقف شوند؟!) اگر ما بخواهیم آنها را (با یک زمینلرزه) در زمین فرومیبریم، یا قطعههایی از سنگهای آسمانی را بر آنها فرومیریزیم؛ در این نشانهای است (بر قدرت خدا) برای هر بندۀ توبهکار!
معنی «إنابه» برگشت جان و نفس انسان از اعمال عبادی ظاهری به باطن و برگشت از نگاه غلط پدیداری و دنیوی به نگاه درست وجودی و اخروی است. در خواست انسان «منیب» چیزی غیر از خدا نیست.
این آیات تنها یک مفهوم نیستند که ما بخوانیم و بگوییم برای کسانی است که در گذشته بودند و رفتند. بلکه عینیت این آیات در درون ماست و باید آن را در درون خود پیدا کنیم تا بتوانیم پیام آن را دریافت کنیم.
"وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ"[11]
و ما به داوود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوهها و پرندگان گفتیم) ای کوهها و ای پرندگان! با او همآواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را برای او نرم کردیم.
"أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِي السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ"[12]
(و به او گفتیم) زرههای کامل و فراخ بساز و حلقهها را به اندازه و متناسب کن! و عمل صالح به جا آورید که من به آنچه انجام میدهید، بینا هستم!
"وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ"[13]
و برای سلیمان باد را مسخّر ساختیم که صبحگاهان مسیر یک ماه را میپیمود و عصرگاهان مسیر یک ماه را و چشمۀ مس (مذاب) را برای او روان ساختیم و گروهی از جنّ پیش روی او به اذن پروردگارش کار میکردند و هر کدام از آنها که از فرمان ما سرپیچی میکرد، او را عذاب آتش سوزان میچشاندیم!
تمدنی که سلیمان به اذن خداوند برپا کرد در هیچ زمانی نبوده است. آنچه تکنولوژی امروز به آن رسیده، هرگز قابل مقایسه با داشتههای آن تمدن نیست.
"يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ"[14]
آنها هر چه سلیمان میخواست برایش درست میکردند: معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوضها، و دیگهای ثابت (که از بزرگی قابل حمل و نقل نبود و به آنان گفتیم) ای آل داوود! شکر (این همه نعمت را) بجا آورید؛ ولی عدۀ کمی از بندگان من شکرگزارند!
"فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَىٰ مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ الْغَيْبَ مَا لَبِثُوا فِي الْعَذَابِ الْمُهِينِ"[15]
(با این همه جلال و شکوه سلیمان) هنگامی که مرگ را بر او مقرّر داشتیم، کسی آنها را از مرگ وی آگاه نساخت مگر جنبندۀ زمین (موریانه) که عصای او را میخورد (تا شکست و پیکر سلیمان فرو افتاد)؛ هنگامی که بر زمین افتاد جنّیان فهمیدند که اگر از غیب آگاه بودند در عذاب خوارکننده باقی نمیماندند!
"لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ"[16]
برای قوم «سبا» در محل سکونتشان نشانهای (از قدرت الهی) بود: دو باغ (بزرگ و گسترده) از راست و چپ (رودخانۀ عظیم با میوههای فراوان و به آنها گفتیم) از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را به جا آورید؛ شهری است پاک و پاکیزه، و پروردگاری آمرزنده.
"فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ"[17]
امّا آنها (از خدا) رویگردان شدند، و ما سیل ویرانگر را بر آنان فرستادیم، و دو باغ (پربرکت) شان را به دو باغ (بیارزش) با میوههای تلخ و درختان شوره گز و اندکی درخت سدر مبدّل ساختیم!
عبارت "فَأَعْرَضُوا" نشان میدهد که آنها نه تنها شکرگزار نبودند، بلکه همۀ نعمتهایی که خداوند در اختیارشان گذاشته بود، را در جهت مرتبۀ نازلۀ وجود، یعنی دنیا مصرف کردند.
از این آیۀ مبارکه استفاده میشود که عصر تاریکی و حاکمیت هوامداری رو به پایان است.
"ذَٰلِكَ جَزَيْنَاهُمْ بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ"[18]
این کیفر را به خاطر کفرانشان به آنها دادیم و آیا جز کفران کننده را کیفر میدهیم؟!
شکر نعمتهای الهی این است که در مسیر آخرت مصرف شود و کفران نعمت، استفادۀ از آن برای دنیا و در مسیر نفس اماره است.
"وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ"[19]
و میان آنها و شهرهایی که برکت داده بودیم، آبادیهای آشکاری قرار دادیم و سفر در میان آنها را به طور متناسب (با فاصلۀ نزدیک) مقرّر داشتیم؛ (و به آنان گفتیم) شبها و روزها در این آبادیها با ایمنی (کامل) سفر کنید!
"فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ"[20]
ولی (این ناسپاس مردم) گفتند: «پروردگارا! میان سفرهای ما دوری بیفکن» آنها به خویشتن ستم کردند! و ما آنان را داستانهایی (برای عبرت دیگران) قرار دادیم و جمعیّتشان را متلاشی ساختیم. در این ماجرا، نشانههای عبرتی برای هر صابر شکرگزار است.
این قوم به خاطر ناسپاسیشان به عذابی دچار شدند که تا ابد برای دیگران مایۀ عبرت شدند.[21] زمان عبرت گرفتن از داستان این قوم رسیده است؛ چرا که امروز دنیامداری و هواخواهی در میان همۀ مردم چه ثروتمند؛ چه فقیر همهگیر شده است و به جای خرج کردن مال برای آخرت، همه دنبال روی هم گذاشتن و جمع کردنِ ثروت هستند.
یکی از نشانههای غربزدگی و دنیاخواهی ما این است که هزارواندی سال امام زمانمان غایب است؛ ما نگران نیستیم، ولی همین که تحریم و گرانی و... اتفاق میافتد نگران میشویم که چه اتفاقی خواهد افتاد!
"وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ"[22]
(آری) به یقین، ابلیس گمان خود را درباۀ آنها محقّق یافت که همگی از او پیروی کردند جز گروه اندکی از مؤمنان!
منظور از گمان ابلیس دربارۀ انسانها، همان سخنی است که در وقت مهلت گرفتن از خدا، گفت:
"قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ. ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ"[23]
گفت: «اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو، در برابر آنها کمین میکنم! سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان میروم و بیشتر آنها را شکرگزار نخواهی یافت!»
انسان امروزی در همه حال، نگران داشتن و نداشتن دنیاست.
امام علی(عليهالسلام) جامعۀ انسانى را به سه گروه تقسيم مىكند، مىفرمايد:
"النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ كُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِیقٍ"[24]
«مردم سه گروهاند: علماى ربانى، دانش طلبان در طريق نجات و فرومايگانی بی اراده و سرگردان كه دنبال هر صدايى مىروند و با هر بادى حركت مىكنند؛ آنهايى كه با نور علم روشن نشدهاند و به ستون محكمى پناه نبردهاند.»
امروز در این وادی سرگردانی چه کنیم؟ جواب این سؤال در حدیث حقیقت آمده است:
حضرت علی(عليهالسلام) به کمیل فرمود: "الْحَقيقَةُ كشفُ سُبحاتِ الْجَلالِ مِنْ غَيْرِ إشارَةٍ"؛ حقیقت، پاره شدن پردههاى جلال حقّ است بدون اشارتى!
کمیل عرضه داشت: "زِدْني بياناً"؛ بر توضیح خود بیفزاى!
و حضرت فرمود: "مَحْوُ الْمَوْهُوم مَعَ صَحْوِ الْمَعْلُوم"؛ حقیقت، محو موهوم است تا معلوم آشکار شود.
و چون دگربار زمزمۀ "زِدْني بياناً" سر داد، حضرت فرمود: "هَتْكُ السِّتْرِ عند غَلَبَةِ السِّرّ"؛ حقیقت، دریدن پرده و حجاب انیّت است به واسطۀ چیرگى سرّ.[25]
[1]- سورۀ روم، آیۀ 7.
[2]- سورۀ بقره، آیۀ 34 : و (یاد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده و خضوع کنید!» همگی سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد.
[3]- اِسْتِدْراج از سنتهای الهی، بهمعنای نزدیکشدن تدریجی به عذاب الهی است.
[4]- الکافی، ج۳، ص۲۶۵.
[5]- سورۀ سبأ، آیۀ 1.
[6]- سورۀ سبأ، آیۀ 2.
[7]- سورۀ سبأ، آیۀ 3.
[8]- سورۀ سبأ، آیۀ 4.
[9]- سورۀ سبأ، آیۀ 5.
[10]- سورۀ سبأ، آیۀ 9.
[11]- سورۀ سبأ، آیۀ 10.
[12]- سورۀ سبأ، آیۀ 11.
[13]- سورۀ سبأ، آیۀ 12.
[14]- سورۀ سبأ، آیۀ 13.
[15]- سورۀ سبأ، آیۀ 14.
[16]- سورۀ سبأ، آیۀ 15.
[17]- سورۀ سبأ، آیۀ 16.
[18]- سورۀ سبأ، آیۀ 17.
[19]- سورۀ سبأ، آیۀ 18.
[20]- سورۀ سبأ، آیۀ 19.
[21]- ممکن است این قوم، مردمِ همان جزیرهای باشند که افلاطون از آن به نام آتلانتیس یاد میکند.
[22]- سورۀ سبأ، آیۀ 20.
[23]- سورۀ اعراف، آیات 16 و 17.
[24]- نهج البلاغه، حکمت 147.
[25]- روضات الجنات، سیدمحمدباقر خوانساری، ج 3، ص537.
نظرات کاربران